وقتی یک حاکمیت مبتنی بر غلبه و استیلای بر مردم و جهان و ویژهخواری طبقاتی بخواهد شکل بگیرد و تداوم یابد نیاز دارد که مردم را در جهل و حماقت نگه دارد همانطور که فرعون اینچنین بود مگر چنین حاکمی نمیتواند از آنها سو استفاده کند و آگاهی مردم می تواند دسیسه ها و حقایق پشت پرده حکومت را برملا کند و مردم را به اعتراض، نافرمانی و انقلاب تشویق کند اما امروزه می توان مردم را در جهل و حماقت نگه داشت؟ با گسترش این حجم از دسترسی به یافتههای علوم مختلف از موتورهای جستجو و هوش های مصنوعی؟ پاسخ مثبت است چون این اتفاق اگر منجر به آگاهی و رشد عقلی مردم بشود که حاکمیت ها نباید بگذارند گسترش پیدا کند و در این زمانه هم می بینیم که حماقت ها و جهالت ها چقدر گسترده تر هم شده است اما مکانیسم تولید حماقت و جهالت در زمانه ما چیست؟
1- کافی است یک ادبیات با پوشش علمی به خصوص در مباحث علوم انسانی تولید شود و با ابزارهای قدرت در تمام ارکان آموزشی و پژوهشی مراکز آکادمیک نفوذ داده شود کسانی که می آیند آن علم را می خوانند اکثرا فکر نمی کنند که این علم آیا مبانی درستی دارد یا نه و در فراگرفتن آن بر یکدیگر سبقت می جویند و تفاخر هم می کنند حال این علم چگونه باید باشد تا آن هدف گفته شده را تامین کند کافی است حقایق اصلی را نگوید و حواشی را صورت بندی کند همین برای آن حکام کافی است شرایطی که دانشمندان و نخبگان جامعه به مسائل اساسی نپردازند و درگیر حواشی بی خاصیت انتزاعی بشوند محافل علمی آنها و گفتگو هایی که بین آنها شکل میگیرد دیگر معرکه دیدنی بپا می شود که حکام را سرمست می کند از دعواهایی که بر سر این علوم می شود از مطالب زیادی که برای آموزش این علم ها توسط خود مردم ساخته می شود از اساتید دانشگاهی که با این علوم تصور می کنند عالم را می توانند تحلیل کنند و به عنوان یک روشنفکر دوستدار وطن سرشان را بالا می گیرند و هر کس هم انتقادی بکند وی را بی سواد و ضد پیشرفت و آگاهی بشریت می نامند.
2- وقتی که علم مبانی درست و اصولی نداشته باشد گفته ها و اقوال متکثر می شود یعنی افراد زیادی می توانند بیایند در مورد یک مسئله حرف های ضد و نقیض بزنند و در کنار این مورد منطق نسبی گرایی را هم با شدت و حدت ترویج میکنند اینگونه افراد به سادگی پی به حقایق نمیبرند و ترجیح میدهند در بی خبری بمانند.
این مورد را کی متوجه شدم؟ زمانی که تحلیلی درخصوص اتمام بازدارنگی تحریم های امریکا علیه ایران که مبتنی بر تحلیل های فارن افرز نوشته شده بود را در گروه دانشگاه که دانشجویان و اساتید اقتصاد داخل آن هستند گذاشتم.
پاسخ یکی از اساتید چنین بود:
این بزرگوار احتمالا یا معنی تحریم را نمی داند یا تحریم برایش نعمت است و احتمالا در شهرکهای بالانشین ساکن است و طعم قطعی برق را نمی چشد. بعد ادامه داد تحریم بهعنوان مانع تجاری غیرتعرفه ای محسوب می شود.
تازه فهمیدم که اساتیدی چون ایشان کل تحلیلی که از تحریم های جهان از جمله ایران دارد را میخواهند با همان منطق و نگاهی که در کتاب های روتین اقتصاد گفته اند تحلیل کنند.
خنده دار نیست؟ یعنی علم اقتصاد کنونی که عمدتا از امریکا منشا دارد آمده است سخاوتمندانه ابزارهای لازم برای تحلیل بازدارنده هایی چون تحریم را به ما آموزش داده و آن موقع امریکا ما را تحریم کرده! مثل این است که شما به کسی کلید اتاقی را بدهی و بعد برای تنبیهش درب اتاق را قفل کنی. اما متاسفانه این استعمار علمی و ذهنی در نخبگان و دانشگاهیان ما کم نیست و همین باعث می شود انواع و اقسام تهمت ها را به ایران بزنند و شرایط را ناامیدانه ببیند و وقتی هم بخواهند به حاکمیت نسخه درمان ارائه کنند نسخهشان جز افزودن بر درد چیزی نداشته باشد.

دیدگاهتان را بنویسید