• انقلاب سر بریده

    انقلاب سر بریده

    بحرین ساغر از لب ایران گرفته است
    گویی دوباره میكده سامان گرفته است
    گه می شود مجاور ایوان كربلا
    گه دامن غریب خراسان گرفته است
    مال و مقام و اهل به سویی نهاده است
    چون زاهدی كه راه بیابان گرفته است
    گل می شكوفد از نفس باغبان مست
    این خطه بوی گلشن لبنان گرفته است
    افسوس كز شرارت كین داغ ماند و داغ
    آتش به دامن گل و ریحان گرفته است
    دست خزان گرفته گلوی بهار را
    این روزها هوای بهاران گرفته است
    بر پا نمانده هیچ گلی در هجوم خار
    زین غم بنفشه سر به گریبان گرفته است
    بر باد می رود به خدا! دودمان ظلم
    مطرب خبر كنید كه طوفان گرفته است!